انشا در مورد یک روز گرم تابستانی را توصیف کنید

انشا زیبا و خواندنی در مورد توصیف یک روز گرم تابستانی برای کودکان، نوجوانان و دانش آموزان پایه چهارم تا دوازدهم

انشا درباره توصیف یک روز گرم تابستانی
انشا درباره توصیف یک روز گرم تابستانی

بعد از ظهر یکی از روزهای تابستانی اواسط تیرماه بود، به همراه مادرم به خرید برای خانه رفته بودیم و از شدت گرما دیگر داشتم از حال می رفتم، دوست داشتم هر چه زودتر به خانه برسیم تا بتوانم زیر کولر یکی از آن شربت لیموهای خوشمزه مادرم را بخورم.

پشت سر مادرم به کندی راه می رفتم و تمام حواسم پی خوردن گیلاس هایی بود که مادرم خریده بود و دیگر برای خوردن آن ها طاقتم را از دست داده بودم، قطره عرقی را که بر روی پیشانیم حس می کردم را پاک کردم و به سرعت قدم هایم افزودم تا از مادرم که صدایم می کرد عقب نمانم.

به خانه که نزدیک شدیم دوستانم را دیدم که در پارک روبروی خانه مان در حال بازی بودند از مادرم اجازه گرفتم و به سرعت به سمت آن ها دویدم و دیگر گرمای هوا و تشنگی و حتی آن گیلاس های خوشمزه را هم از یاد بردم.

تابستان با اینکه خیلی گرم است اما فصل مورد علاقه من است چرا که فقط در تابستان می توانم با دوستانم بازی کنم و استرس درس هایم را نداشته باشم و همچنین تایم بیشتری برای بازی دارم چون که هوا دیر تاریک می شود.

بعد از کلی بدو بدو کردن با دوستانم هر کدام یک بستنی برای خودمان خریدیدم و در آن هوای گرم تابستانی آن بستی بهترین مزه دنیا را می داد و آنقدر خنکمان کرد که انگار زیر باد کولر نشسته بودیم.

هیچ خستگی در وجودم احساس نمی کردم و همچنان پرانرژی و خوشحال بودم، هوا داشت رو به تاریک شدن می رفت و دیگر وقت رفتن به خانه بود به سرعت خودم را به خانه رساندم و دست و صورتم را شستم.

بوی هندوانه ای که مادرم در حال خورد کردن آن بود داشت هوش از سرم می برد، مادرم تیکه ای از آن را به من داد و بعد از خوردن آن انگار که جانه تازه ای گرفتم و دوباره شاد و پر انرژی شدم، فکر می کنم این خاصیت تابستان است که خستگی در آن معنا و مفهومی ندارد.

اکثر شب های تابستان به همراه خانواده خاله ام به پارک می رفتیم و شام را در آن جا می خوردیم و آن شب هم یکی از آن شب ها بود، مادرم کتلت های خوشمزه اش را در ظرفی می چید و پدرم در حال جا دادن وسایل دیگر در جای مخصوصشان بود.

دیگر در پوست خودم نمی گنجدیدم و آن لحظه خوشحال ترین بودم چرا که باز هم می توانستم بازی کنم و در هوای مطبوع تابستان که حتی گرمایش هم شیرین است غذا بخورم و بعد هم آن گیلاس های خوشمزه که در ظرف چشمک می زد را بخورم و آن روز گرم تابستانی مثل دیگر روزهای تابستان برایم پرخاطره و دلنشین شد.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده